ortho director شيمى : هدايت کننده به موقعيت ارتو
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه offset (am)
offset (am) “پيوند تدريجى ،جابجائى شعاعى ،تعديل ،دوخم( لوله کشى) معمارى : دوخم”
Read More »ترجمه کلمه ortho-para director
ortho-para director شيمى : هدايت کننده به موقعيتعاى ارتو – پارا
Read More »ترجمه کلمه offset method
offset method علوم نظامى : روش استفاده از خط سرى در نشان دادن نقاط روى نقشه
Read More »ترجمه کلمه observation pipe
observation pipe “لوله پيزومتر عمران : لوله ايکه جهت تعيين سطح اب زيرزمينى در زمين حفر گردد”
Read More »ترجمه کلمه offset distance
offset distance “مسافتى که نقطه صفر زمين از مرکز منطقه هدف دور باشد( ترکش اتمى) معمارى : فاصله برون محورى علوم نظامى : مسافتى که نقطه صفر زمين از مرکز منطقه هدف دور باشد”
Read More »ترجمه کلمه ort
ort تکه ،باقيمانده غذا،پس مانده غذا
Read More »ترجمه کلمه offset of one obligation against another
offset of one obligation against another قانون ـ فقه : تهاتر حاصل شدن بين دو دين يا دو تعهد
Read More »ترجمه کلمه oak
oak (گ.ش ).بلوط،چوب بلوط
Read More »ترجمه کلمه orrive at a conclusion
orrive at a conclusion قانون ـ فقه : اتخاذ تصميم کردن
Read More »