سفارش با يک کليک
برآورد هزينه ترجمه

درخواست تماس با کارشناسان

دسته‌بندی نشده

ترجمه کلمه officer

officer “عضو هيات رئيسه ،امين صلح ،صاحب منصب ،مامور،متصدى ،افسر معين کردن ،فرماندهى کردن ،فرمان دادن قانون ـ فقه : متصدى ضابط عدليه علوم نظامى : کارمند ادارى علوم دريايى : افسر”

Read More »