oscillating universe نجوم : جهان نوسان کننده
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه office attorney
office attorney قانون ـ فقه : وکيل دفتر
Read More »ترجمه کلمه oscillating type
oscillating type علوم نظامى : مين از نوع ارتعاشى يا لرزشى
Read More »ترجمه کلمه office bearer
office bearer بعدا پرسيده شود
Read More »ترجمه کلمه observe
observe “معاينه کردن ،اظهار عقيده کردن ،نظر دادن ،بجا اوردن ،ديدبانى کردن ،رعايت کردن ،مراعات کردن ،مشاهده کردن ،ملاحظه کردن ،ديدن ،گفتن ،برپاداشتن(جشن و غيره) قانون ـ فقه : رعايت کردن علوم نظامى : ديدن”
Read More »ترجمه کلمه oscillating resistance
oscillating resistance معمارى : مقاومت نوسانى
Read More »ترجمه کلمه office building
office building عمران : ساختمان ادارى
Read More »ترجمه کلمه oscillating sort
oscillating sort “جور کردن نوسانى کامپيوتر : مرتب کردن نوسانى”
Read More »ترجمه کلمه office boy
office boy پيشخدمت ،فراش
Read More »ترجمه کلمه office computer
office computer کامپيوتر : کامپيوتر ادارى
Read More »