offensive war قانون ـ فقه : جنگ تهاجمى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه obituarist
obituarist کسيکه در گذشت هاى تازه را با شرح حال در گذشتگان در روزنامه اعلان مى کنند
Read More »ترجمه کلمه osmium
osmium “symb: Os،(ش ).عنصر فلزى سخت و ابى مايل بسفيد شيمى : اسميم”
Read More »ترجمه کلمه offensive weapon
offensive weapon “سلاح تهاجمى ،سلاح خطرناک ،در CL به هر نوع وسيله اى اطلاق مى شود که براى ازار بدنى ساخته يا تغيير داده شده باشد يا حامل ان را براى اين منظور حمل کند قانون ـ فقه : الت قتاله”
Read More »ترجمه کلمه osmometer
osmometer شيمى : اسمزسنج
Read More »ترجمه کلمه offensiveness
offensiveness بر خورندگى ،اهانت اميزى ،بدى ،نفرت انگيزى ،حالت تهاجم يا حمله
Read More »ترجمه کلمه osmanli
osmanli عثمانى
Read More »ترجمه کلمه osmatic
osmatic (ج.ش ).داراى اعضا بويايى ،وابسته به بويايى
Read More »ترجمه کلمه offensively
offensively بطور برخورنده ،بطور اهانت اميز،بطور ناگواريا بد،از راه تهاجم
Read More »ترجمه کلمه offer a sacrifice
offer a sacrifice قربانى کردن
Read More »