سفارش با يک کليک
برآورد هزينه ترجمه

درخواست تماس با کارشناسان

دسته‌بندی نشده

ترجمه کلمه observer

observer “ديده بان ،ناظر عينى ،ناظر يا مشاهده کننده ،مشاهده کننده ،مراقب ،پيرو رسوم خاص قانون ـ فقه : ناظر ورزش : گواه تعيين شده از طرف کميته برگزارکننده مسابقه گلف براى گزارش دادن نقض مقررات به داور علوم نظامى : ديدبان جلوى توپخانه”

Read More »