osteomyelitis (طب )کورک استخوانى ،التهاب موضعى و مخرب استخوان
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه off the trail
off the trail پى گم کرده ،دوراز خط
Read More »ترجمه کلمه observer (astron)
observer (astron) علوم دريايى : راصد
Read More »ترجمه کلمه off the track
off the track بيرون( افتاده ) ازخط پى گم کرده ،از موضوع پرت
Read More »ترجمه کلمه osteoma
osteoma ورم استخوان
Read More »ترجمه کلمه off to a point
off to a point باريک شده نوک پيداميکند
Read More »ترجمه کلمه osteomalacia
osteomalacia نرمى استخوان ،ملاست استخوان
Read More »ترجمه کلمه off time
off time وقت ازاد،مرخصى
Read More »ترجمه کلمه osteologist
osteologist استخوان شناس
Read More »ترجمه کلمه off white
off white رنگ زرد کمرنگ يا کرم نزديک رنگ سفيد
Read More »