obfuscate گيج کردن ،مبهم و تاريک کردن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه off limits
off limits “اماکن ممنوعه براى نظاميان علوم نظامى : منطقه ممنوعه”
Read More »ترجمه کلمه off line operation
off line operation کامپيوتر : عملکرد برون خطى
Read More »ترجمه کلمه off line
off line “برون خطى ،غير متصل ،قطع ،وسايلى که جزو دستگاه کامپيوترى مرکزى نيستند کامپيوتر : منفصل علوم نظامى : وسايل غير کامپيوترى يا خودکار”
Read More »ترجمه کلمه off line storage
off line storage کامپيوتر : حافظه برون خطى
Read More »ترجمه کلمه off of
off of =off
Read More »ترجمه کلمه off load
off load کامپيوتر : انتقال کارها از يک سيستم کامپيوترى به سيستم ديگرى که براحتى بار مى شود قرار دادن داده ها در يکدستگاه جانبى
Read More »ترجمه کلمه off one’s hands
off one’s hands بيرون از اختيار شخص ،بيرون از نظارت شخص
Read More »ترجمه کلمه off one’s chump
off one’s chump از خود بيخود
Read More »ترجمه کلمه off ones he
off ones he ديوانه
Read More »