ofentimes غالب اوقات
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه other things being equal
other things being equal اگر براى چيزهاى ديگر نباشد،اگر شرايط ديگر رابرابربگيريم
Read More »ترجمه کلمه obesity
obesity “مرض چاقى ،فربهى روانشناسى : فربهى ورزش : فربهى”
Read More »ترجمه کلمه other people
other people مردم ديگر،ساير مردم
Read More »ترجمه کلمه off
off “خارج از محدوده مدافع خط،مربوط به سمت راست زمين کريکت سمت راست اسب ،جدا،قطع ،خاموش ،ملغى ،پرت ،از محلى بخارج ،بسوى( خارج)،عازم بسوى ،دورتر،از يک سو،از روى ،از کنار،خارج از،مقابل ،عازم ،تمام ،کساد،بيموقع ،غير صحيح ،مختلف معمارى : خاموش ورزش : مسير خيس و کندکننده سرعت علوم نظامى : دور از هدف”
Read More »ترجمه کلمه other than
other than غير،متفاوت
Read More »ترجمه کلمه oterma
oterma نجوم : اترما
Read More »ترجمه کلمه off break
off break ورزش : کسب امتياز معينى در ضربه به سمت راست
Read More »ترجمه کلمه other
other غير،نوع ديگر،متفاوت ،ديگرى
Read More »ترجمه کلمه off and on
off and on بطور متناوب ،گاهى ،هرچند وقت يکبار
Read More »