over irrigation “فزون ابيارى زيست شناسى : ابيارى بيش از حد”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه own a house
own a house خانه اى دارم ،داراى خانه اى هستم
Read More »ترجمه کلمه over housed
over housed ساکن در خانه بى اندازه بزرگ
Read More »ترجمه کلمه own
own “مالک بودن ،داشتن ،دارا بودن ،مال خود دانستن ،اقرار کردن ،تن در دادن ،شخصى ،مال خودم قانون ـ فقه : اقرار کردن بازرگانى : صاحب چيزى بودن”
Read More »ترجمه کلمه oaks
oaks ورزش : مسابقه ماديانهاى اصيل جوان در انگلستان
Read More »ترجمه کلمه own goal
own goal ورزش : گل به دروازه خودى
Read More »ترجمه کلمه obtected
obtected داراى پوشش استخوانى
Read More »ترجمه کلمه over-head
over-head عمران : هزينه سربار
Read More »ترجمه کلمه own nest
own nest بد گويى از خانه خود زشت است
Read More »ترجمه کلمه occidentalist
occidentalist کسيکه فرهنگ و اداب باختريان را جستجو ميکند،باختر شناس ،مستغرب
Read More »