overtone “صداى فرعى ،قوى ،شديدالحن ،مفهوم فرعى شيمى : بالا تن”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه overtrain
overtrain ورزش : تمرين بيش از حد
Read More »ترجمه کلمه overblance
overblance بيشى ،افزونى ،زيادتى ،زيادى
Read More »ترجمه کلمه overtrading
overtrading “بيش ازحد معامله کردن بازرگانى : افراط در داد و ستد”
Read More »ترجمه کلمه obtruder
obtruder )obtrusive(مزاحم ،فضول
Read More »ترجمه کلمه overtumble
overtumble برانداختن ،سرنگون کردن ،منقرض کردن ،مضمحل کردن ،خراب کردن
Read More »ترجمه کلمه overbite
overbite پيشامدگى دندانهاى زبرين نسبت به دندانهاى زيرين
Read More »ترجمه کلمه overture
overture “مقدمه ،پيش درامد،سوراخ ،شکاف ،اغاز عمل ،افشا،کشف ،مطرح کردن ،باپيش در امداغاز کردن قانون ـ فقه : پيشنهاد”
Read More »ترجمه کلمه overbid
overbid پيشنهاد زيادتر،زيادتر پيشنهاد کردن( درمناقصه و مزايده)
Read More »ترجمه کلمه occasional
occasional “اتفاقى ،وابسته به فرصت يا موقعيت ،مربوط به بعضى از مواقع يا گاه و بيگاه قانون ـ فقه : ضمنى”
Read More »