overpot در گلدان زياد بزرگ کاشتن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه overpoise
overpoise سنگين تر بودن از،بيشتر ارزيدن از،مهمتر بودن از،بيشتر نفوذ داشتن از
Read More »ترجمه کلمه overpopulated
overpopulated روانشناسى : پرجمعيت
Read More »ترجمه کلمه overplus
overplus اضافه ،زائد،بيش از احتياج
Read More »ترجمه کلمه overplay
overplay ورزش : حريف را ناچار به تغيير محل کردن
Read More »ترجمه کلمه obvert
obvert نتيجه معکوس گرفتن از
Read More »ترجمه کلمه overpayment
overpayment بازرگانى : پرداخت اضافى
Read More »ترجمه کلمه overpersuade
overpersuade کسى را بر خلاف ميلش به کردن کارى وادار کردن
Read More »ترجمه کلمه overpass
overpass “روگذر،گذرگاه فوقانى ،گذشتن از،تجاوز کردن از،پل هوايى علوم مهندسى : فائق امدن بر معمارى : گذرگاه زبرين”
Read More »ترجمه کلمه overpay
overpay بيش از حق مزد دادن ،بيشتر ارزيدن
Read More »