oil coat نيمته مشمعى ،جامه مشمعى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه overshot jaw
overshot jaw ارواره زبرين هنگامى که از ارواره زيرين جلوترامده است
Read More »ترجمه کلمه overshot wheel
overshot wheel چرخى که اب از بالا ريخته انرا مى گرداند
Read More »ترجمه کلمه overshoot
overshoot “فرود ناقص هواپيما،بالاتر زدن ،خطا کردن ،پرت شدن ،از حد خارج شدن ،اضافه جهيدن ،اضافه جهش الکترونيک : ابر ضربه شيمى : فرارفت بازرگانى : بالاتر از حد علوم نظامى : فرود سايشى هواپيما روى باند”
Read More »ترجمه کلمه overshot
overshot گردنده به نيروى ابى که از بالا ميريزد،ابگرد،پيش امده
Read More »ترجمه کلمه overshine
overshine تابيدن بر،درخشيدن بر
Read More »ترجمه کلمه overshoe
overshoe روکفشى ،گالش
Read More »ترجمه کلمه overshift
overshift ورزش : تغيير محل ناگهانى
Read More »ترجمه کلمه obviousness
obviousness اشکارى ،معلومى ،بديهى بودن وضوح
Read More »ترجمه کلمه overshadow
overshadow تاريک کردن ،مسلط شدن بر،تحت الشعاع قرار دادن ،سايه افکندن بر
Read More »