ترجمه کلمه parastite

parastite پارازيت ،انگل

ترجمه کلمه proseman

proseman نثرنويس

programming specification کامپيوتر : مستند مفصل قدمهاى دقيق برنامه نويسى

proselytism تبليغ دينى ،تبليغ حزبى ،تحت تاثير تبليغات مسلکى واقع شدن

programming methods بازرگانى : روشهاى برنامه ريزى

proselytize بدين تازه اى وارد شدن ياکردن

pardner )= pard(يار،شريک

programming statement کامپيوتر : حکم برنامه نويسى

proselyte جديد الايمان ،کسيکه تازه بدينى واردشود،نو اموزمذهبى ،عضو تازه حزب ،بدين تازه اى وارد کردن ،تبليغ کردن ،تبليغ شدن

progress “پيشرفت کردن ،پيشرفت ،پيشروى ،حرکت ،ترقى ،جريان ،گردش ،سفر عمران : پيشرفت کار معمارى : پيشرفت روانشناسى : پيشرفت بازرگانى : پيشرفت ،ترقى”