procuration fee قانون ـ فقه : حق دلالى در معاملات استقراضى و رهن حق التحرير اسناد رسمى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه proxinal
proxinal ورزش : نزديک به تنه يا خط ميانى بدن
Read More »ترجمه کلمه procuration
procuration “وکالت ، )procuance(تحصيل چيزى ،خريد،نيابت ،حصول ،جاکشى ،دلالى محبت قانون ـ فقه : نمايندگى بازرگانى : وکالت”
Read More »ترجمه کلمه parergon
parergon کارفرعى ،کاراضافى ،ارايش
Read More »ترجمه کلمه procuration fiscal
procuration fiscal دادستان بخش در اسکاتلند
Read More »ترجمه کلمه proximo
proximo “درماه اينده ،مربوط بماه اينده بازرگانى : ماه اينده”
Read More »ترجمه کلمه proximity fuze
proximity fuze “ماسوره مجاورتى ،فيوز مخصوص انفجار مرمى( پرتابه )از مسافت دور علوم نظامى : ماسوره خودکار ماسوره زمان متغير”
Read More »ترجمه کلمه procurator fiscal
procurator fiscal قانون ـ فقه : دادستان
Read More »ترجمه کلمه proximity of blood
proximity of blood خويشاوندى ،خويشى ،نزديکى ،وابستگى ،قرابت ،نسبت
Read More »ترجمه کلمه procurator
procurator “کفيل ،معاون ،رئيس کلانترى يا دادستان ،مامور مالى ،وکيل ،عامل ،گماشته ،ناظر هزينه ،نايب قانون ـ فقه : کارمند عاليرتبه بازرگانى : وکيل”
Read More »