ترجمه کلمه psychogram

psychogram پيام نوشته روح

ترجمه کلمه privy

privy “شريک ،سهيم ،خصوصى ،محرمانه ،صميمى ،محرم اسرار،اختصاصى ،دزدکى ،مستراح قانون ـ فقه : نهايى”

psychograph “)=profile( روانشناسى : نمودار روانى”

psychognosy )=psychognosis(مطالعه عميق روانى ،تحقيقات روانى ،روان پژوهش

paranosic gain روانشناسى : بهره اصلى بيمارى

psychogony پيدايش روان يا خرد

privy council قانون ـ فقه : هيات مشاورين سلطنتى

privy or sealed رايى که در غياب دادگاه بمديردفتردادگاه اده ميشود

psychognosis ” )=psychognosy(مطالعه عميق روانى ،تحقيقات روانى ،روان پژوهش روانشناسى : شناخت روانى”

privy councillor عضو هيئت رايزنان سلطنتى