put and call قانون ـ فقه : بيع خيارى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه put about
put about (در مورد کشتى )تغيير مسير دادن ،تغيير جهت دادن ،برگشتن ،پريشان شدن
Read More »ترجمه کلمه prescriptive
prescriptive “وابسته به نسخه نويسى ،تجويزى روانشناسى : تجويزى”
Read More »ترجمه کلمه put across
put across فهماندن ،باحقه بازى موفق شدن ،دوز وکلک چيدن ،خوب انجام دادن
Read More »ترجمه کلمه prescriptive right
prescriptive right قانون ـ فقه : حق مالکيت از طريق مرور زمان
Read More »ترجمه کلمه put a person on his oath
put a person on his oath قانون ـ فقه : کسى را سوگند دادن
Read More »ترجمه کلمه parallel interface
parallel interface کامپيوتر : رابط موازى
Read More »ترجمه کلمه put
put “قرار دادن ،مطرح کردن ،ارائه يا توضيح دادن ،تحميل کردن بر(با)to،عذاب دادن ،تقديم داشتن ،ارائه دادن ،دراصطلاح ياعبارت خاصى قراردادن ،ترجمه کردن ،تعبيرکردن ،عازم کارى شدن ،بفعاليت پرداختن ،بکاربردن ،منصوب کردن واداشتن ،ترغيب کردن ،متصف کردن ،فرض کردن ،ثبت کردن ،تعويض کردن ،انداختن ،پرتاب ،سعى ،مستقر کامپيوتر : گذاشتن قانون ـ فقه : پيش رفتن ورزش : پرتاب وزنه”
Read More »ترجمه کلمه prescriptive right or title
prescriptive right or title حق مالکيت از راه مرورزمان
Read More »ترجمه کلمه put a fear
put a fear ترس راکناربگذاريد
Read More »