preparatory “اماده کننده ،شيپور خبر،تيراندازى مقدماتى ،پستايى ،مقدماتى ،مربوط به تهيه يامقدمات ،امايشى ،تدارکى علوم نظامى : تير تهيه براى تک”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه puzzle
puzzle گيچ کردن ،اشفته کردن ،متحير شدن ،لغز،چيستان ،جدول معما
Read More »ترجمه کلمه preparatorily
preparatorily مقدمه ،بعنوان تهيه
Read More »ترجمه کلمه preparatory command
preparatory command “فرمان خبر علوم نظامى : فرمان حاضر باش”
Read More »ترجمه کلمه putty powder
putty powder گرد قلع و سرب که براى پاک کردن شيشه و فلز بکار مى برند
Read More »ترجمه کلمه puttyroot
puttyroot (گ.ش ).ثعلب امريکايى
Read More »ترجمه کلمه preparatory interval
preparatory interval روانشناسى : دوره امادگى
Read More »ترجمه کلمه putty
putty “بطانه کردن ،بطونه کشيدن ،بطانه ،بطونه ،سرنج ،ادم ساده وزود باور،بتونه کردن ،زاموسقه زدن علوم مهندسى : اندود اب و اهک شيمى : بطانه علوم نظامى : بتونه اب بندى”
Read More »ترجمه کلمه putting green
putting green “چمن سبز نزديک محل سوراخ گلف ورزش : قسمت چمن نرم که در اخر هر بخش سوراخ در ان قرار دارد”
Read More »ترجمه کلمه parotic
parotic نزديک به گوش
Read More »