predecessor اسبق ،سابق ،قبلى ،اجداد،(درجمع )پيشنيان ،ماقبل ،سلف
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه pad
pad “ناحيه اى از مس مسطح روى يک تخته مدار چاپى که محل اتصال سيمهاى تشکيل دهنده مدار بوده و به وسيله ان انتقال ميان سيمى از يک طرف تخته مدار چاپى به طرف ديگر صورت مى گيرد،پر کردن فيلدى از داده با فضاى خالى دفترچه يادداشت ،جاده ،معبر،دزد پياده ،اسب راهوار،پياده سفر کردن ،قدم زدن ،زير پالگد کردن ،صداى ...
Read More »ترجمه کلمه particulars of sale
particulars of sale “اوصاف مبيع قانون ـ فقه : شروط و مواعد عقد بيع”
Read More »ترجمه کلمه predefined
predefined از پيش تعريف شده
Read More »ترجمه کلمه particulars
particulars “ويژه ،مخصوص ،مقيد،بابت ،جزئيات خصوصيات ،مشخصات قانون ـ فقه : دادخواست خواهان و لايحه جوابيه خوانده بازرگانى : مشخصات”
Read More »ترجمه کلمه p. album
p. album جاعکسى ،کتاب عکس
Read More »ترجمه کلمه particularly other
particularly other قانون ـ فقه : عقاب
Read More »ترجمه کلمه paragrapher
paragrapher عبارت نويس
Read More »ترجمه کلمه particularize
particularize باذکر جزئيات شرح دادن
Read More »ترجمه کلمه pacing
pacing ورزش : گام يورتمه
Read More »