parting shot علوم نظامى : تير سلام براى بدرقه يکانها يا مهمانان
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه precursor
precursor “پيشرو،منادى ،ماده متشکله جسم جديد شيمى : پيش ماده”
Read More »ترجمه کلمه paragraph assembly
paragraph assembly کامپيوتر : جمع اورى پاراگراف
Read More »ترجمه کلمه precursory
precursory وابسته به پيشرو بودن
Read More »ترجمه کلمه parting shot
parting shot علوم نظامى : تير سلام براى بدرقه يکانها يا مهمانان
Read More »ترجمه کلمه precursor sweeping
precursor sweeping “مين روبى قبل از عبور ناوگان علوم نظامى : پاک کردن مين قبل از حرکت ناوگان”
Read More »ترجمه کلمه precussion
precussion “ضربتى علوم نظامى : دنگى”
Read More »ترجمه کلمه parting salute
parting salute علوم نظامى : سلام نظامى با توپ و غيره براى عزيمت اشخاص سلام بدرقه
Read More »ترجمه کلمه parting of the ways
parting of the ways جاى جدا شدن چندراه ،جايى که بايد يکى از چندچيز رابرگزيد
Read More »ترجمه کلمه precussion detonator
precussion detonator علوم نظامى : چاشنى ضربتى يا دنگى
Read More »