precipitance )precipitancy(شتابزدگى ،عمل يا فعاليت رسوبى ،تعجيل بسيار
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه pass a judgment
pass a judgment “حکم دادن قانون ـ فقه : راى دادن”
Read More »ترجمه کلمه precipitable
precipitable تعليق پذير
Read More »ترجمه کلمه pass
pass “صادر شدن ،فتوى دادن تصويب و قابل اجرا کردن ،گذراندن ماهرانه گاو از کنار گاوباز با حرکت شنل ،يک دور حرکت در مسير مسابقه اسکى روى اب انصراف از پرش براى انتخاب اندازه هاى بالاتر،گردنه ،کلمه عبور،گذرگاه کارت عبور،معبر جنگى ،اجازه عبور،گذشتن ،عبور کردن ،رد شدن ،سپرى شدن ،تصويب کردن ،قبول شدن ،رخ دادن ،قبول کردن ،تمام شدن ،وفات ...
Read More »ترجمه کلمه precipitancy
precipitancy )precipitance(شتابزدگى ،عمل يا فعاليت رسوبى ،تعجيل بسيار
Read More »ترجمه کلمه precipitate
precipitate “رسوب کردن ،بشدت پرتاپ کردن ،شتاباندن ،بسرعت عمل کردن ،تسريع کردن ،سر اشيب تند داشتن ،ناگهان سقوط کردن ،غير محلول وته نشين شونده ،جسم تعليق شونده يا متراسب ،خيلى سريع ،بسيار عجول ،ناگهانى ،رسوب شيميايى علوم مهندسى : ته نشين کردن”
Read More »ترجمه کلمه pasquinade
pasquinade هجونامه ،جرشفت ،هجو نامه اى که درجايگاه عمومى بزنند
Read More »ترجمه کلمه precipitant
precipitant شتابزده ،جدا شدنى ،تعليق ،شدنى ،باعجله ،عامل رسوب
Read More »ترجمه کلمه paddle boat
paddle boat کرجى بخارى که با چرح پره دار رانده ميشود
Read More »ترجمه کلمه precipitate electrode
precipitate electrode “الکترود رسوبى شيمى : الکترود حالت جامد”
Read More »