فرهنگ لغات تخصصی یک سایت دیگر با وردپرس فارسی
practice “طرزکار،تکنيک ،تجربه ،رويه پيشه ،عرف ،رويه ،معمول به ،پيشه ،طرز اجرا،کاربندى ،عادت ،عمل کردن ،رسم ، )=practise(مشق ،ورزش ،تکرار،تمرين کردن ،ممارست کردن ،(بکارى )پرداختن ،برزش ،برزيدن علوم مهندسى : عادت معمارى : عادت قانون ـ فقه : عمل ،جريان کار در دادگاه روانشناسى : شيوه ورزش : تمرين علوم نظامى : تمرين”
Read More »دسته‌بندی نشده
ترجمه کلمه paternal relative
paternal relative “خويشاوند پدرى قانون ـ فقه : اقارب پدرى”
Read More »ترجمه کلمه paradise
paradise “تفرجگاه ،پارک ،باغ ،بهشت برين ،فردوس ،سعادت ،خوشى معمارى : پرديس قانون ـ فقه : جنت”
Read More »ترجمه کلمه paternal uncle
paternal uncle عمو،عم
Read More »ترجمه کلمه practice court
practice court قانون ـ فقه : دادگاه مخصوص رسيدگى به کفالت
Read More »ترجمه کلمه paternal love
paternal love دوستى پدرانه ،محبت پدرى
Read More »ترجمه کلمه paternal grandfather
paternal grandfather قانون ـ فقه : جد پدرى
Read More »ترجمه کلمه practice makes perfect
practice makes perfect کار نيکو کردن از پر کردن است ،کارکن تا استاد شوى
Read More »ترجمه کلمه paternal grandmother
paternal grandmother مادر بزرگ ،نه نه بزرگ ،بى بى ،جده
Read More »ترجمه کلمه practice effect
practice effect روانشناسى : اثر تمرين
Read More »