pottion بخش کردن ،تقسيم کردن ،سهم دادن از،بهره دادن از،جهاز دادن به
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه pay off
pay off “با دادن مزد کامل اخراج کردن ،پرداخت کردن( تمام ديون)،تاديه کردن ،تسويه کردن ،پرداخت ،منفعت ،جزاى کيفر،نتيجه نهايى قانون ـ فقه : با دادن بدهى از شر طلبکارى خلاص شدن علوم دريايى : منحرف شدن”
Read More »ترجمه کلمه pottery factory
pottery factory معمارى : کارخانه چينى سازى
Read More »ترجمه کلمه pay in advance
pay in advance “قانون ـ فقه : پيش قسط دادن بازرگانى : پيش پرداخت کردن”
Read More »ترجمه کلمه pottle
pottle پيمانه وزنى برابر نيم گالن ،رطل يکمنى ،رطل شراب ،(مج ).مشروب
Read More »ترجمه کلمه pay gravel
pay gravel شن ياسنگ زردارکه عمل کردن ان باصرفه باشد
Read More »ترجمه کلمه pottsdisease
pottsdisease پوسيدگى مهرگان ،سل مهرگان
Read More »ترجمه کلمه pay gravel or dirt
pay gravel or dirt شن يا خاک زردارشستن ان باصرفه باشد
Read More »ترجمه کلمه parachromopsia
parachromopsia روانشناسى : رنگ کورى ناقص
Read More »ترجمه کلمه pouch
pouch “کيسه باروت ،جيب فانوسقه کيف فانوسقه ،کيسه کوچک ،کيف پول ،چنته ،درجيب گذاردن ،بلعيدن علوم نظامى : فشنگ دان”
Read More »