photon “ذره بنيادى انرژى الکترومگنتيک که از انتقال يک ،فتون( واحد درخشندگى)،واحد شدت نور وارده بشبکيه چشم ،فوتون الکترونيک : فوتون شيمى : فوتون روانشناسى : فتون زيست شناسى : فوتون نجوم : فوتون علوم هوايى : تنها يک الکترون تابش شود”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه panel box
panel box الکترونيک : جعبه تابلو
Read More »ترجمه کلمه photon counter
photon counter شيمى : شمارگر فوتونى
Read More »ترجمه کلمه plano-concave lens
plano-concave lens “عدسى تخت کاو نجوم : عدسى مسطح – مقعر”
Read More »ترجمه کلمه photomrtry
photomrtry سنجش شدت روشنايى
Read More »ترجمه کلمه plano concave
plano concave از يک طرف مسطح و از طرف ديگر مقعر( کاو)
Read More »ترجمه کلمه photometer
photometer “فتومتر،روشنايى سنج ،نور سنج علوم مهندسى : روشنايى سنج الکترونيک : نورسنج شيمى : نورسنج روانشناسى : نورسنج”
Read More »ترجمه کلمه plano convex
plano convex از يک سو پهن و از طرف ديگر محدب( کوژ)
Read More »ترجمه کلمه photometry
photometry “نورسنجى شيمى : نورسنجى روانشناسى : نورسنجى”
Read More »ترجمه کلمه planography
planography فن ترسيم نقشه ،نقشه نگارى ،طراحى
Read More »