phylarch رئيس قبيله ،فرمانده سواره نظام
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه plane of site
plane of site علوم نظامى : سطح قائم مار بر سکوى تير
Read More »ترجمه کلمه phyle
phyle (يونان باستان )قبيله ،عشيره ،طايفه
Read More »ترجمه کلمه pane
pane “قطعه ،تکه ،قاب شيشه ،داراى جام شيشه کردن علوم مهندسى : شيشه کامپيوتر : چهارگوش”
Read More »ترجمه کلمه phylar
phylar وابسته به راسته ودسته ،وابسته به قبيله ونژاد
Read More »ترجمه کلمه plane of symmetry
plane of symmetry “شيمى : صفحه تقارن علوم هوايى : سطح تقارن”
Read More »ترجمه کلمه plane-polarized light
plane-polarized light شيمى : نور قطبيده مسطح
Read More »ترجمه کلمه phygian
phygian فريژى وابسته به يکى از کشورهاى باستانى اسياى صغير
Read More »ترجمه کلمه phylactery
phylactery پيشانى بند وباز وبند،تعويذ،طلسم
Read More »ترجمه کلمه plane polarized
plane polarized علوم هوايى : تابشهاى الکترومگنتيک
Read More »