ترجمه کلمه pizzicato

pizzicato (مو ).با ضرب نوک انگشت يا ناخن(بجاى مضراب يا ارشه براى زدن ساز)

ترجمه کلمه picaresque

picaresque شخص اوباش ،داستاينکه قهرمان ان رذل است

pizza پيتزا( يک نوع غذاى ايتاليايى)

picamar روغن تلخى که از قير چوب بدست مى ايد،روغن قير

pandean pipe يکجور نى ،ساز دهنى

picaninny )pickaninny(نى نى ،بچه کوچک ،بچه سياه پوست

pkeman کارگر کلنگ دار،سرباز نيزه دار

picalilli ترشى هندى که باسبزى و ادويه تند درست مى کنند

pizzle الت ذکور حيوان ،الت نرى گاو،شلاق ساخته شده از ذکر گاو

pica “حرف پيکا،حروف پيکا کامپيوتر : سيستم عامل مستقل از ماشين روانشناسى : ويار”