weather “جوى ،هواشناسى ،تغيير فصل ،اب و هوا،باد دادن ،در معرض هوا گذاشتن ،تحمل يابرگزارکردن معمارى : هوا زيست شناسى : اب و هوا ورزش : به سمت باد علوم نظامى : اوضاع جوى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه weaner
weaner کسيکه بچه را از شير ميگيرد
Read More »ترجمه کلمه weather beaten
weather beaten در اثر اب و هوا فاسد يا زمخت شده ،افتاب زده
Read More »ترجمه کلمه weanling
weanling “کودک تازه از شير گرفته ورزش : کره اسب کمتر از يک سال”
Read More »ترجمه کلمه weat
weat نجوم : وست
Read More »ترجمه کلمه weaning
weaning روانشناسى : از شير گرفتن
Read More »ترجمه کلمه weanting
weanting بدون ،بى ،منهاى
Read More »ترجمه کلمه weasel
weasel “ويزل ،(ج.ش ).راسو،جانوران پستاندار شبيه راسو،دروغ گفتن ،شانه خالى کردن علوم نظامى : سورتمه برفى علوم دريايى : سورتمه برفى”
Read More »ترجمه کلمه wagoner
wagoner واگن چى ،گاراژ دار،متصدى حمل ونقل
Read More »ترجمه کلمه weapon
weapon “جنگ افزار،سلاح ،اسلحه ،حربه ،مسلح کردن علوم نظامى : مسلح شده”
Read More »