ترجمه کلمه quarrel

quarrel “مرافعه ،منازعه ،پرخاش ،دعوا،اختلاف ،گله ،نزاع کردن ،دعوى کردن ،ستيزه کردن قانون ـ فقه : نزاع کردن”

ترجمه کلمه quarrelsome

quarrelsome ستيزه جو،جنگار،ستيزگر

quill-driver نويسنده ،قلم زن

quill “پر بلند بال پرنده ،ساقه تو خالى پر،تيغ جوجه تيغى ،قلم پر،چين دادن ،پر کندن از علوم مهندسى : محور مجوف”

quill-feather شاهپر

quill of cinnamon قلم دارچين

quarrel “مرافعه ،منازعه ،پرخاش ،دعوا،اختلاف ،گله ،نزاع کردن ،دعوى کردن ،ستيزه کردن قانون ـ فقه : نزاع کردن”

quillet باريک بينى ،موشکافى ،دقت زياد،زيرکى ،حيله( گرى) ،باريکى ،لطافت

quarelsomeness ستيزه جوئى ،نزاع طلبى ،فتنه جوئى ،جنگجوئى

quill shaft علوم هوايى : شفت گردنده باريکى با سر هزارخار مانند که در مادگى ديگرى جفت ميشود