ترجمه کلمه quick wit

quick wit هوش زياد،تيزهوشى ،هوش تيز

ترجمه کلمه quartet

quartet قطعه موسيقى مخصوص چهارتن خواننده يا نوازنده ،گروه چهارتنى که قطعه اى رابسرايند)quartet(.،چهارقلو،چهاربخشى

quartersaw الوار رابچهار قسمت بريدن ،چوپ را بچهار قسمت اره کردن

quick witted تيز هوش

quarterstaff چماق ،گرز،واحد يموت

quarters in kind “منازل سازمانى علوم نظامى : مسکن مجانى”

quickdraw کامپيوتر : کوئيک درا

quickening نيروبخش ،مهيج ،احياکننده

quarters allowance علوم نظامى : حق مسکن

quicken “زنده کردن ،جان دادن به ،روح بخشيدن ،تسريع شدن ،تخميرکردن ،زنده شدن کامپيوتر : کوئيکن”