ترجمه کلمه rat’s -tail

rat’s -tail يکجور سوهان کوچک گرد

ترجمه کلمه rationalize

rationalize عقلا توجيه کردن ،بااستدلال عقلى توجيه يا تفسير کردن ،منطقى کردن

rat’s nest کامپيوتر : يک ويژگى در سيستمهاى طراحى مدار چاپى که به استفاده کننده اجازه مى دهد تا تمام اتصالات ميان مولفه ها را ببيند

rationality “عقلانيت روانشناسى : خردپذيرى بازرگانى : عقلانيت”

rack space علوم نظامى : محوطه کف چينى شده انبار براى استقرار پالتها يا جعبه هاى مهمات

rationalization “انطباق با اصول عقلانى ،عقلانى کردن ،توجيه عقلى روانشناسى : دليل تراشى بازرگانى : عقلائى کردن”

ratability مشموليت مالياتى

rationalistic مبنى براصالت عقل ،مبنى براستدلال عقلى ،معتقد به اصالت عقل

rat(t)an نخل هندى ،چوب خيزران ،عصاى خيزران

racking stress “تنش پهلويى علوم دريايى : تنش جنبى”