ترجمه کلمه re-establish

re-establish دوباره برپا کردن ،دوباره تاسيس کردن ،تجديد کردن

ترجمه کلمه rank as creditor in the estates of a

rank as creditor in the estates of a “داخل در غرماء شدن قانون ـ فقه : ورشکسته شدن”

re-entry “قانون ـ فقه : اعاده تصرف علوم هوايى : ورود”

rank difference correlation روانشناسى : همبستگى تفاوت رتبه ها

re-entry-vehicle علوم هوايى : نوعى رسانگرهاى فضايى که براى ورود به اتمسفر زمين در بخش پايانى مسير خود طراحى شده اند

rank correlation روانشناسى : همبستگى رتبه اى

re-entrant armature winding الکترونيک : سيم پيچ ارميچر باز گشته

rank order method روانشناسى : روش ارايش رتبه اى

re-election “انتخاب مجدد قانون ـ فقه : تجديد انتخاب”

rankin cycle علوم هوايى : سيکل رانکين