rule out غير محتمل شمردن ،ممنوع ساختن ،جلوگيرى کردن ،رد کردن ،خط زدن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه receipt
receipt “قبض رسيد،رسيد پيام ،دريافت ،رسيد دادن ،اعلام وصول نمودن ،وصول کردن ،(م.م ).بزهکاران را تحويل گرفتن قانون ـ فقه : رسيد کردن بازرگانى : رسيد،دريافتى علوم نظامى : دريافت شد”
Read More »ترجمه کلمه rule over
rule over قانون ـ فقه : حکمرانى کردن
Read More »ترجمه کلمه ruled based deduction
ruled based deduction کامپيوتر : استنباط بر مبناى مقررات
Read More »ترجمه کلمه receding leg
receding leg “شاخه نزولى مسير هدف علوم نظامى : شاخه نزولى مسير هواپيماى هدف”
Read More »ترجمه کلمه rule the roost
rule the roost اختياردارى کردن
Read More »ترجمه کلمه r. pated
r. pated بى کله
Read More »ترجمه کلمه ruled surface
ruled surface معمارى : سطح خط ساخته
Read More »ترجمه کلمه raddled
raddled شکسته شده ،پوشيده شده ،اشتباه شده
Read More »ترجمه کلمه ruler
ruler “حاکم ،فرمانروا،حکمران ،رئيس ،سر،خط کش قانون ـ فقه : والى ،حاکم”
Read More »