reconstruction “تجديد بنا،نوسازى ،نمونه مطابق اصل ،مدل علوم مهندسى : احياء کامپيوتر : دوباره سازى معمارى : بازسازى روانشناسى : بازسازى بازرگانى : ترميم”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه rower
rower پاروزن ،کرجى ران
Read More »ترجمه کلمه rowing
rowing ورزش : قايقرانى
Read More »ترجمه کلمه reconstitution site
reconstitution site علوم نظامى : قرارگاه يا ستاد بازيافتى از يک يکان منهدم شده
Read More »ترجمه کلمه raking bond
raking bond معمارى : رج چينى جناغى
Read More »ترجمه کلمه reconstituent
reconstituent دارو يا چيز ديگرى که نيرووبافت تازه به بدن بدهد،مقوى
Read More »ترجمه کلمه rowlock
rowlock “جا پارو،ضامن پارو،اجرنما علوم دريايى : syn : rowbed”
Read More »ترجمه کلمه reconstitute
reconstitute “تجديد ساخت ،تنظيم مقياس کردن ،تصحيح مقياس کردن عکس يا نقشه ،بهم پيوستن علوم نظامى : خيساندن اماد يا جيره خشک شده”
Read More »ترجمه کلمه reconsideration
reconsideration تجديدنظر
Read More »ترجمه کلمه royal assent
royal assent قانون ـ فقه : توشيح ملوکانه
Read More »