reformer “طرفدار نهضت ،بهسازگر،مصلح ،اصلاح طلب ،پيشواى جنبش قانون ـ فقه : پيشواى اصلاحات طرفدار دگرگونى اساسى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه rodential
rodential جونده ،قراضه
Read More »ترجمه کلمه reforming
reforming “قانون ـ فقه : اصلاح شيمى : تبديل”
Read More »ترجمه کلمه rodenticide
rodenticide دارو يا عامل کشنده جانوران جونده
Read More »ترجمه کلمه reformed
reformed تصحيح شده ،تعميرشده ،ارشاد شده ،مهذب
Read More »ترجمه کلمه rainfall area
rainfall area “پهنه باران ،منطقه بارش معمارى : ناحيه بارندگى”
Read More »ترجمه کلمه rodless
rodless بى ميله
Read More »ترجمه کلمه reformatory schools
reformatory schools “دارالتاديب قانون ـ فقه : کانون اصلاح و تربيت مدارس تهذيب مجرمين جوان”
Read More »ترجمه کلمه rodeo
rodeo “بازارمال فروشان ،نمايش سوار کارى ،سوار کارى کردن ورزش : مسابقه سوارى اسب يا گاو وحشى”
Read More »ترجمه کلمه reformatsky reaction
reformatsky reaction شيمى : واکنش رفرماتسکى
Read More »