reinstall دوباره برقرار کردن ،دوباره کار گذاشتن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه ringthe bull
ringthe bull بازى اى که دران حلقه اى را پرتاب ميکنندتابه قلابى بياويزد
Read More »ترجمه کلمه reinstate
reinstate دوباره گماشتن ،دوباره برقرار کردن ،از نو به مقام اوليه خود رساندن ،تثبيت کردن
Read More »ترجمه کلمه reinsman
reinsman اسب سوار،سوار کار ماهر
Read More »ترجمه کلمه railway system
railway system “شبکه راه اهن علوم مهندسى : سيستم راه اهن”
Read More »ترجمه کلمه radio engineering
radio engineering “تکنيک راديو علوم مهندسى : مهندسى راديو”
Read More »ترجمه کلمه rinse
rinse “با اب شستن ،با اب پاک کردن ،شستشو علوم مهندسى : شستن”
Read More »ترجمه کلمه reins
reins کليه ها،محل کليه در بدن ،(مج ).کمر
Read More »ترجمه کلمه rink
rink سرخورى روى يخ ،سلحشور،(درميدان يخ بازى )يخ بازى کردن
Read More »ترجمه کلمه rinsing
rinsing پس مانده ابکشى ،پس مانده
Read More »