remanence “مانده ،تتمه ،پس ماند الکترونيک : مغناطيس مانده علوم هوايى : چگالى شار باقيمانده در يک ماده بعد از از بين رفتن نيروى مغناطيس کننده”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه reman
reman داراى نفرات تازه کردن ،مردانگى کردن
Read More »ترجمه کلمه ridgewise
ridgewise گرده ماهى ،بطور پشت ماهى ،بشکل خرپشته
Read More »ترجمه کلمه remaking
remaking معمارى : تعمير
Read More »ترجمه کلمه ridgy
ridgy مضرس ،لبه دار،بر امده
Read More »ترجمه کلمه radio telegraphy
radio telegraphy الکترونيک : تلگراف بيسيم
Read More »ترجمه کلمه ridicule
ridicule استهزا،ريشخند،تمسخر کردن ،دست انداختن
Read More »ترجمه کلمه railroad engineering
railroad engineering علوم مهندسى : مهندسى يا تکنيک راه اهن
Read More »ترجمه کلمه remaining velocity
remaining velocity علوم نظامى : سرعت گلوله در نقاط مختلف مسير حرکت
Read More »ترجمه کلمه ridiculer
ridiculer استهزا کننده
Read More »