restitution “استرداد،تبديل مختصات نقاط از عکس يا نقشه اى به نقشه ديگر،اعاده ،بازگردانى ،جبران ،تلافى ،ارتجاع قانون ـ فقه : جبران ،اعاده تصرف علوم نظامى : تبديل مختصات”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه restive
restive کله شق ،رام نشو،بيقرار،سرکش ،چموش
Read More »ترجمه کلمه resolvable
resolvable “تجزيه شدنى ،حل شدنى شيمى : تفکيک پذير”
Read More »ترجمه کلمه restitution of conjugal rights
restitution of conjugal rights “دعوى تمکين قانون ـ فقه : دعوى الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوى الزام به ايفاء وظايف زناشويى”
Read More »ترجمه کلمه resolution power
resolution power شيمى : توان تفکيک
Read More »ترجمه کلمه restively
restively بطور گهگير،گردن کشانه
Read More »ترجمه کلمه resolutive
resolutive تحليل برنده ،محلل ،موجب فسخ ،دارو يا عامل گدازنده
Read More »ترجمه کلمه restiveness
restiveness گهگيرى ،گردن کشى
Read More »ترجمه کلمه resolution of forces
resolution of forces معمارى : تجزيه نيروها
Read More »ترجمه کلمه restless
restless بى قرار
Read More »