stabilizing fin علوم نظامى : پره هاى متعادل کننده گلوله در مسير
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه stabilizer muscule
stabilizer muscule “عضله ثابت کننده ورزش : عضله نگاهدارنده”
Read More »ترجمه کلمه square base
square base علوم نظامى : کف گلوله يا قسمت ته گلوله
Read More »ترجمه کلمه stabilizers
stabilizers “تثبيت کننده ها( تثبيت کننده هاى خودکار) بازرگانى : تثبيت کننده ها”
Read More »ترجمه کلمه square ball
square ball ورزش : پاس عرضى
Read More »ترجمه کلمه stabilizer (bar)
stabilizer (bar) ورزش : ميله فلزى و وزنه وصل به پشت کمان براى ايجاد تعادل
Read More »ترجمه کلمه sauce
sauce سوس ،اب خورش ،جاشنى غذا،رب ،چاشنى زدن به ،خوشمزه کردن ،نم زدن
Read More »ترجمه کلمه stabilizer
stabilizer “پايدار کننده ،مکان( عمودى / افقى)،پاياساز،تثبيت کننده ،متعادل کننده ،استوار کننده ،(در کشتى وهواپيما وغيره )وسيله اى که از نوسانات وتکان جلوگيرى ميکند عمران : ثابت نگه دارنده شيمى : تثبيت کننده علوم هوايى : تثبيت کننده علوم نظامى : ميز تثبيت کننده مسير،ماده ثبات دهنده شيميايى علوم دريايى : پايدار ساز”
Read More »ترجمه کلمه square brackets
square brackets قلابهاى گوشه دار
Read More »ترجمه کلمه stabilized soil
stabilized soil علوم نظامى : خاک تقويت شده يا تحکيم شده
Read More »