squabble جرو وبحث کردن ،داد وبيداد،نزا مختصر،ستيزه کردن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه stacked bow
stacked bow ورزش : کمان باريک
Read More »ترجمه کلمه stack wash
stack wash علوم نظامى : تخليه هوا به علت فشار گاز دودکش ناو
Read More »ترجمه کلمه squad
squad “تيم ،(نظ ).گروه ،بصورت جوخه يادسته دراوردن ورزش : گروه ۵ نفرى تيراندازان در مسابقه نوبتى علوم نظامى : جوخه”
Read More »ترجمه کلمه stacked antenna
stacked antenna الکترونيک : انتن رديفى
Read More »ترجمه کلمه squad room
squad room اطاق خواب سربازان
Read More »ترجمه کلمه stack-up
stack-up ورزش : مشکل شدن تدريجى کشيدن کمان
Read More »ترجمه کلمه squad car
squad car اتومبيل پليس مجهز به فرستنده
Read More »ترجمه کلمه stack register
stack register کامپيوتر : ثبات پشته
Read More »ترجمه کلمه squadron
squadron “(نظ ).بخش ،دسته اى از مردم ،گروه هواپيما علوم هوايى : اسکادران علوم نظامى : گردان هواپيمايى يا سوار يا سوار زرهى يا هوانيروز”
Read More »