stalk eyed (ج.ش ).داراى چشمان جلو امده ،ورقلنبيده
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه springy
springy فنرى ،جهنده ،قابل ارتجاع ،سرچشمه وار
Read More »ترجمه کلمه stalk
stalk خراميدن ،قدم زدن وحرکت کردن با احتياط،راه رفتن( ارواح وشياطين)،کمين کردن ،ساق ،پايه ،چيزى شبيه ساقه
Read More »ترجمه کلمه stalinism
stalinism “استالينيسم ،روش سياسى ژوزف استالين قانون ـ فقه : سيستم فکرى مارکسيسم به نحوى که استالين ان را تعبير و تفسير کرده است”
Read More »ترجمه کلمه sprining to the mind first
sprining to the mind first قانون ـ فقه : تبادر به ذهن
Read More »ترجمه کلمه stalinize
stalinize کسى را پيرو عقايد ونظرات استالين کردن
Read More »ترجمه کلمه sprining charge
sprining charge علوم نظامى : خرج چال کننده يا گود کننده
Read More »ترجمه کلمه staleness
staleness کهنگى ، (شب ) ماندگى
Read More »ترجمه کلمه sprinkle
sprinkle “ريزش نم نم ،پوش باران ،چکه ،پاشيدن ،ترشح کردن ،پاشيده شدن ،گلنم زدن ،اب پاشى کردن علوم مهندسى : افشاندن ترشح کردن”
Read More »ترجمه کلمه stalement
stalement “گره خوردن منجر به اعلام سر پا( کشتى) ورزش : گره خوردن منجر به اعلام سر پا”
Read More »