stallage قانون ـ فقه : حق نصب غرفه و کيوسک در بازار يا نمايشگاه کالا
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه springhead
springhead سرچشمه ،چشمه ،فواره
Read More »ترجمه کلمه stall out
stall out ورزش : کند کردن سرعت تخته موج تا موج بگذرد
Read More »ترجمه کلمه stall fed
stall fed پروارى
Read More »ترجمه کلمه springhouse
springhouse حوضخانه ،سردخانه
Read More »ترجمه کلمه stall feed
stall feed پروارى کردن ،در طويله براى پروار شدن نگهداشتن
Read More »ترجمه کلمه springing
springing معمارى : پاطاق
Read More »ترجمه کلمه stall
stall “وقت کشى با حفظ توپ ،حفظ گوى براى مدت طولانى( لاکراس)،در گل فرو رفتن ،جاى ايستادن اسب در طويله ،غرفه ،دکه چوبى کوچک ،بساط،صندلى ،لژ،جايگاه ويژه ،به اخور بستن ،از حرکت بازداشتن ،ماندن ،ممانعت کردن ،قصور ورزيدن ،دور سرگرداندن ،طفره زدن ورزش : حفظ گوى براى مدت طولانى علوم هوايى : واماندگى علوم نظامى : متوقف شدن يا کردن ...
Read More »ترجمه کلمه springiness
springiness جهندگى ،خاصيت فنرى ،ارتجاع
Read More »ترجمه کلمه springing of extrados
springing of extrados معمارى : پاطاق برونى
Read More »