sponge “ابر حمام ،با اسفنج پاک کردن يا ترکردن ،جذب کردن ،انگل شدن ،طفيلى کردن ياشدن علوم مهندسى : اسنفج شيمى : اسفنج ورزش : لايه اسفنجى راکت پينگ پنگ”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه starets
starets پيرمرد،راهب ،معلم( در کليساى ارتودوکس)
Read More »ترجمه کلمه spondyl
spondyl مهره ،فقره
Read More »ترجمه کلمه stare decisis
stare decisis “قاعده سابقه ،قاعده صدور قانون ـ فقه : راى بر مبناى سابقه موجود”
Read More »ترجمه کلمه sponge absorbs water
sponge absorbs water اسفنج ابراجذب مى کند،ميکشد،ميمکد
Read More »ترجمه کلمه stardust
stardust (ز.ع ).حالت مسحور کننده وتخيلى
Read More »ترجمه کلمه sponge lead
sponge lead الکترونيک : سرب اسفنجى
Read More »ترجمه کلمه stare
stare “خيره نگاه کردن ،رک نگاه کردن ،از روى تعجب ويا ترس نگاه کردن ،خيره شدن روانشناسى : زل زدن”
Read More »ترجمه کلمه sponge cake
sponge cake کيکى که با روغن نباتى درست ميشود،کيک پف الود
Read More »ترجمه کلمه stardom
stardom ستارگى ،ستاره شدن سينما وغيره
Read More »