splice “گره زدن سيم ،تعمير سيم ،بهم تابيدن ،باهم متصل کردن ،پيوند کردن علوم مهندسى : نيمه نيمه رويهم گذاشتن الکترونيک : مفصل بافته عمران : اتصال دادن با جوش معمارى : وصله علوم نظامى : بست زدن طناب يا سيم علوم دريايى : پيوند زدن”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه splice box
splice box الکترونيک : جعبه تقسيم
Read More »ترجمه کلمه splice (to)
splice (to) معمارى : اتصال دادن بوسيله جوش
Read More »ترجمه کلمه state craft
state craft قانون ـ فقه : سياستمدارى
Read More »ترجمه کلمه state chicken
state chicken علوم نظامى : در رهگيرى هوايى يعنى سوخت من در حال تمام شدن است بايستى براى تجديد سوخت برگردم
Read More »ترجمه کلمه splicer
splicer متصل کننده ،پيوند دهنده
Read More »ترجمه کلمه state college
state college دانشکده دولتى
Read More »ترجمه کلمه spline
spline “نوار باريک ،لبه کام وزبانه ،زبانه دار کردن کامپيوتر : در گرافيک کامپيوترى کثيرالجمله اى چند قطعه اى با تدوام مرتبه اول بين قطعه هاى ان علوم هوايى : هزار خار”
Read More »ترجمه کلمه state budget
state budget بازرگانى : بودجه دولت
Read More »ترجمه کلمه splicing fid
splicing fid علوم دريايى : پازور چوبى
Read More »