ترجمه کلمه steamroller

steamroller جاده صاف کن داراى نيروى بخار،باجاده صاف کن جاده را صاف کردن ،خردکردن

ترجمه کلمه steamer

steamer “کشتى بخار،ماشين بخار،ديگ بخارپز ورزش : طعمه تر مصنوعى به شکل ماهى کپور”

spherule گويچه ،گوى کوچک ،کره کوچک ،جسم کروى کوچک

steamboat قايق بخارى ،باکشتى بخارسفر کردن

spherulite شيمى : گوى سنگ

steam valve معمارى : دريچه بخار

sphincter “عضله تنگ کننده( اسفنکتر)،(تش ).ماهيچه باسطه ،چلانه ،چلانگر روانشناسى : عضله تنگ کننده”

steam whistle سوت بخار،سوت ماشين

sphery (ک ).ستاره اى شکل ،کروى ،مستدير

steam up عصبانى کردن ،تحريک کردن