solidity “تاب ،جمود،استحکام ،استوارى ،سختى ،سفتى معمارى : استوارى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه scalping iron
scalping iron استخوان تراش
Read More »ترجمه کلمه strike
strike “تصادف و نصادم کردن ،فرو بردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهى ،تک هوايى ،تصادم ،تک ناگهانى ،چادر را از جا کندن ،يورش ،حمله کردن ،حمله ،ضربه زدن ،ضربت زدن ،خوردن به ،بخاطر خطورکردن ،سکه ضرب کردن ،اصابت ،اعتصاب کردن ،اعتصاب ،ضربه ،برخورد قانون ـ فقه : متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه ...
Read More »ترجمه کلمه solidly
solidly بطور جامد،بطور استوار
Read More »ترجمه کلمه solidum
solidum “تضامن قانون ـ فقه : متضامنا”””
Read More »ترجمه کلمه strigose
strigose داراى کرک وابريشم هاى راست ،داراى موهاى زبر،شياردار،خط دار
Read More »ترجمه کلمه solids press down
solids press down دج ها سوى پايين فشار مى اورند،اجسام جامد سوى
Read More »ترجمه کلمه solidungular
solidungular يک پارچه سم ،تک سم ،وابسته به تيره اسب
Read More »ترجمه کلمه strigil
strigil بدن خراش ،قشو،برس يا ماهوت پاکن مخصوص بدن ،يکرشته تزئينات موجى ساختمان
Read More »ترجمه کلمه strife
strife “ستيزه ،نزاع ،دعوا،سعى بليغ ،تقلا،کشاکش قانون ـ فقه : دعوى”
Read More »