scared face سيماى ترسان
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه snow boot
snow boot پوتين برف يا اسکى
Read More »ترجمه کلمه snow capped
snow capped داراى قله پوشيده از برف ،برف پوشيده
Read More »ترجمه کلمه subsidiary company
subsidiary company قانون ـ فقه : شرکت فرعى
Read More »ترجمه کلمه snow bound
snow bound دچار برف ،بازمانده از زفتن بواسطه برف
Read More »ترجمه کلمه subsidiary
subsidiary “تابعه ،تقويتى ،تقويت کننده ،عمق دهنده به انفجار،کمکى ،معين ،مويد،متمم ،فرعى ،تابع بازرگانى : شرکت تابعه علوم نظامى : باقيمانده در محل براى حفاظت”
Read More »ترجمه کلمه snow cave
snow cave ورزش : اتاق برفى
Read More »ترجمه کلمه subsidiary brand
subsidiary brand بازرگانى : علامت تجارتى فرعى
Read More »ترجمه کلمه subsidiarily
subsidiarily بطور معين يا متمم
Read More »ترجمه کلمه snow charge
snow charge “بار برف( روى بام) معمارى : بار برف”
Read More »