slacken “باز کردن پيچ ،سست کردن ،شل کردن يا شدن ،اهسته کردن ،کند کردن ،کم شدن ،نحيف کردن علوم مهندسى : ابديده کردن علوم دريايى : شل کردن طناب”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه supporting range
supporting range “برد پشتيبانى سلاحها علوم نظامى : شعاع عمل يکانهاى پشتيبانى کننده”
Read More »ترجمه کلمه slackly
slackly به اهستگى ،به سستى
Read More »ترجمه کلمه slacker
slacker کسى که از انجام وظيفه شانه تهى کند،ادم سست وبى حال ،سست کننده ،دريچه ،فرارى از خدمت نظام
Read More »ترجمه کلمه supporting oneself
supporting oneself قانون ـ فقه : استناد
Read More »ترجمه کلمه scenery
scenery چشم انداز،منظره ،صحنه سازى
Read More »ترجمه کلمه slackness
slackness “هوا،بازى ،سستى ،اهستگى ،غفلت علوم مهندسى : اهستگى”
Read More »ترجمه کلمه supporting joist
supporting joist معمارى : تير زيرسرى
Read More »ترجمه کلمه sand blast unit
sand blast unit علوم مهندسى : واحد ماسه پاشى
Read More »ترجمه کلمه supporting goods
supporting goods “کالاهاى حمايتى بازرگانى : موادى که در کالا بکاربرده نمى شود ولى جهت توليد کالا لازم مى باشد”
Read More »