symptomatic مطابق نشانه بيمارى ،نماينده ،حاکى از علائم مرض ،(طب )نشانه بيمارى
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه symptom
symptom “نشانه( در بيمارى)،هم افت ،نشان ،نشانه ،اثر،دليل ،علائم مرض ،علامت روانشناسى : نشانه زيست شناسى : نشانه بازرگانى : دليل”
Read More »ترجمه کلمه signalman
signalman متصدى علائم ،ديدبان
Read More »ترجمه کلمه symposium
symposium هم نشست ،همسگالى ،بزم پس از شام ،مجلس مذاکره دوستانه ،مقالات گوناگون درباره يک موضوع ،ضيافت
Read More »ترجمه کلمه signalment
signalment تعيين هويت باشرح علائم ظاهرى شخص
Read More »ترجمه کلمه signate
signate نشان دار،مشخص
Read More »ترجمه کلمه symposiast
symposiast همسگالگر،شرکت کننده در سمپوزيم ،کسيکه در بزم شرکت ميکند،اهل ضيافت
Read More »ترجمه کلمه signals
signals ورزش : علامتهاى رمزى قراردادى بين اعضاى تيم براى مانورهاى معين
Read More »ترجمه کلمه signatory
signatory “امضا کننده ،امضاء کننده ،صاحب امضاء،امضايى قانون ـ فقه : ممضى ،صاحب امضا بازرگانى : امضا کننده”
Read More »ترجمه کلمه symposiarch
symposiarch کسيکه جلسه اى را اداره ميکند،سرپرست
Read More »