synchronizing mechanism “ساز و کار هماهنگ علوم مهندسى : ساز و کار همزمانى”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه sign on
sign on “قرارداد استخدام کسى را امضا کردن کامپيوتر : log on”
Read More »ترجمه کلمه synchronizing pulses
synchronizing pulses الکترونيک : ضربه هاى همزمان سازى
Read More »ترجمه کلمه sign position
sign position “مکان علامت ،موضوع علامت کامپيوتر : موقعيت علامت”
Read More »ترجمه کلمه schnook
schnook )=dolt(احمق ،خرشو
Read More »ترجمه کلمه sign on (or up)
sign on (or up) قانون ـ فقه : قرارداد استخدامى کسى را امضا کردن
Read More »ترجمه کلمه sign post
sign post عمران : تابلو راهنما
Read More »ترجمه کلمه synchronizing limiter
synchronizing limiter الکترونيک : لامپ مراقب همزمان سازى
Read More »ترجمه کلمه synchronizer
synchronizer “همگام کننده ،دستگاه همزمان کننده ،همگاهگر،همزمانساز کامپيوتر : همگام کننده الکترونيک : همزمان گر”
Read More »ترجمه کلمه sign test
sign test روانشناسى : ازمون علامتها
Read More »