synchronous “هماهنگ ،همزمان ،همگام ،هم زمان ،همگاه ،واقع شونده بطور هم زمان علوم مهندسى : سنکرون کامپيوتر : همزمان الکترونيک : همزمان شيمى : همزمان”
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه sign of aggregation
sign of aggregation (ر ).علائم مخصوص جمله جبرى( مثل پرانتز وغيره)
Read More »ترجمه کلمه sign of the cross
sign of the cross علامت صليب
Read More »ترجمه کلمه synchronizm
synchronizm ورزش : همگامى
Read More »ترجمه کلمه sign of zodiac
sign of zodiac نجوم : برج
Read More »ترجمه کلمه synchronizing signal
synchronizing signal الکترونيک : پيام همزمان ساز
Read More »ترجمه کلمه sign of weakness
sign of weakness نشان ضعف ،دليل ضعف
Read More »ترجمه کلمه synchronizing torque
synchronizing torque الکترونيک : گشتاور پيچشى همزمان
Read More »ترجمه کلمه sign off
sign off “علايم ختم مخابرات يا مکالمات ،از زير بار تعهد يامشارکتى شانه خالى کردن ،(در قمار )جارفتن ،پايان دادن به کامپيوتر : log off علوم نظامى : علامت ختم ارسال پيام”
Read More »ترجمه کلمه synchronizing separator
synchronizing separator الکترونيک : جداکننده همزمان سازى
Read More »