syncrasy هم اميزى ،مخلوط کردن
Read More »دستهبندی نشده
ترجمه کلمه sight vocabulary
sight vocabulary روانشناسى : واژگان ديدارى
Read More »ترجمه کلمه syncope
syncope “ضعف کردن( سنکوپ)،سنکوپ ،بيهوشى ،غش ،حذف هجا،توقف ،مث ،همبرش روانشناسى : ضعف کردن”
Read More »ترجمه کلمه syncopative
syncopative همبرشى ،کوتاه کننده کلمه ،وابسته به همبرش ياسنکوپ
Read More »ترجمه کلمه sight window
sight window ورزش : بريدگى بالاى کمان براى جاگرفتن تير و دادن ديد بهتر
Read More »ترجمه کلمه syncopator
syncopator غش کننده ،داراى حالت سنکوپ ،همبرشگر
Read More »ترجمه کلمه syncopation
syncopation کوتاه سازى واژه ،اهنگ بين دو ضرب ،رقص يا اهنگ سبک وبدون ضرب ،همبرش
Read More »ترجمه کلمه sighted
sighted درجه دار،ديد دار،بينا
Read More »ترجمه کلمه sighting bar
sighting bar “ستون درجه ونک مگسک علوم نظامى : ميله ستون درجه دستگاه نشانه روى اموزشى”
Read More »ترجمه کلمه syncopate
syncopate هم برش کردن ،از ميان کوتاه کردن ،مخفف کردن ،غش کردن ،حالت غش يا سنکوپ پيداکردن ،غشى شدن
Read More »